۴۰۰ میلیارد دلار در خطر: آیا AI یک حباب داتکام بزرگتر است
مسابقه تسلیحاتی AI و اقتصاد کلان: تحلیل هزینههای ۴۰۰ میلیارد دلاری Big Tech، استهلاک GPUها و تنها راه بقا؛ جایگزینی گسترده مشاغل یقه سفید.
بحران هزینه-درآمد در AI
رونق هوش مصنوعی بر پایه اعداد ناپایدار و ریسک تامین مالی دایرهای در آستانه فروپاشی است
در دنیای تکنولوژی، کمتر پدیدهای توانسته است به اندازه هوش مصنوعی توجه و سرمایه جذب کند؛ رونقی که امروزه شاهد آن هستیم، وعدههای دگرگونکنندهای برای آینده اقتصاد و کار میدهد. با این حال، ورای هیجانات بازار و سرمایهگذاریهای نجومی، برخی تحلیلگران با استفاده از محاسبات ساده و بیرحمانه، هشدار میدهند که این رونق ممکن است پایدار نباشد و مسیری شبیه به حبابهای اقتصادی گذشته را طی کند. شرکتهای بزرگ فناوری (Big Tech) در سال ۲۰۲۵، مبلغ هنگفتی معادل ۴۰۰ میلیارد دلار صرف زیرساختهای هوش مصنوعی میکنند و انتظار میرود این رقم تا سال ۲۰۳۰ به سالانه ۲ تریلیون دلار افزایش یابد. با وجود این میزان سرمایهگذاری بیسابقه، پیشبینیها نشان میدهند که شرکتهای مذکور در آینده نزدیک قادر به پر کردن شکاف عظیم میان درآمد و هزینههای خود نخواهند بود.
سایبرکست قسمت 72: ۴۰۰ میلیارد دلار در خطر: آیا AI یک حباب داتکام بزرگتر است

هزینههای زیرساخت AI در ۲۰۲۵ به ۴۰۰ میلیارد دلار میرسد، اما پذیرش آن سودی به همراه نداشته است
تنها راه واقعبینانه برای جلوگیری از ترکیدن حباب، جایگزینی گسترده و سریع مشاغل یقه سفید توسط هوش مصنوعی است
این عدم توازن مالی، زنگ خطری جدی را به صدا در میآورد. وال استریت با خوشبینی، این روایت را ترویج میدهد که شکاف درآمدی بهتدریج از طریق پذیرش مداوم این فناوری تحولآفرین توسط کسبوکارها، بهبود پیدا خواهد کرد و در طول چند سال، منافع اقتصادی هوش مصنوعی آشکار میشود. اما واقعیت این است که حتی پذیرش اولیه هوش مصنوعی ثابت کرده که سودی به همراه نداشته است، به این معنی که ممکن است چندین سال یا بیشتر طول بکشد تا هوش مصنوعی به یک سرمایهگذاری ارزشمند در شرکتهای آمریکایی تبدیل شود. از سوی دیگر، ماهیت سرمایهبر هوش مصنوعی (Capital Intensity) اجازه نمیدهد سرمایهگذاران صبر و شکیبایی به خرج دهند. هنگامی که سالانه صدها میلیارد دلار صرف زیرساخت میشود، نمیتوان به سادگی سالها منتظر پذیرش ارگانیک ماند؛ هزینههای عملیاتی جاری بهتنهایی، نیاز به کسب درآمد سریع و فوری را تحمیل میکنند.
یکی از نشانههای قوت گرفتن احتمال حباب بودن این بازار، نحوه تامین مالی این پروژهها است. شرکتهایی مانند مایکروسافت، آمازون، گوگل و متا این مبالغ عظیم را از حسابهای پسانداز خود خرج نمیکنند. بخش قابل توجهی از این سرمایهگذاری متکی بر تامین مالی دایرهای (circular financing) است؛ شاخصهای که از ویژگیهای بارز حباب داتکام (dot-com bubble) بود و در صورت بروز کوچکترین ضعفی در زنجیره مالی، احتمال یک شکست مالی آبشاری و گسترده را به شدت افزایش میدهد. مقایسه این وضعیت با حباب مخابراتی اوایل دهه ۲۰۰۰، ابعاد مسئله را روشنتر میکند. در اوج حباب داتکام در سال ۲۰۰۰، شرکتهای مخابراتی سالانه ۱۲۱ میلیارد دلار هزینه کردند، در حالی که سطوح هزینههای کنونی هوش مصنوعی بهمراتب آن رقم را کوتوله نشان میدهد و علاوه بر این، در یک بازه زمانی کوتاهتر متراکم شده است.
فشارها تنها به ابعاد مالی و تامین سرمایه محدود نمیشوند؛ زیرساختهای هوش مصنوعی برخلاف زیرساختهای قدیمیتر (مانند کابلکشی فیبر نوری)، با سرعت بالایی مستهلک میشوند. پردازندههای گرافیکی (GPUs) به محض ظهور مدلهای جدیدتر که توان محاسباتی بالاتری میطلبند، منسوخ میشوند و مراکز داده نیاز به ارتقاء مستمر دارند. همزمان، قیمت انرژی نیز همچنان در حال افزایش است. ساعت شمار نیاز شرکتهای هوش مصنوعی به تزریق سرمایه جدید، نهتنها در حال تیکتاک است، بلکه در حال شتاب گرفتن است. این وضعیت با دینامیک رقابتی میان بازیگران اصلی هوش مصنوعی بدتر میشود؛ هیچ شرکت بزرگی نمیتواند از سرعت هزینهکرد خود بکاهد، زیرا خطر منسوخ شدن در صورت دستیابی رقیب به یک پیشرفت بزرگ وجود دارد. در نتیجه، این شرکتها در یک مسابقه تسلیحاتی (arms race) قفل شدهاند، جایی که کاهش سرعت به معنای به خطر انداختن همه چیز است.
برای جلوگیری از تبدیل شدن این رونق به یک حباب بازار سهام، شکاف میان هزینهها و درآمد شرکتهای هوش مصنوعی باید به سرعت بسته شود. اما راه حل چیست؟ تنها سناریوی واقعبینانهای که میتواند این اتفاق را رقم بزند، این است که بازیگران اصلی مانند OpenAI، Anthropic و گوگل هوش مصنوعی را به مرحلهای برسانند که بخشهای قابل توجهی از مشاغل یقه سفید (white-collar work) را جایگزین کند. این امر مستلزم آن است که هوش مصنوعی دهها میلیون شغل کارمندان دانشورز را از بین ببرد تا ارزش اقتصادی مربوطه را برای خود جذب کند. در حقیقت، تحلیلگرانی که برای موفقیت هوش مصنوعی هورا میکشند، ناخودآگاه در حال تشویق برای بیکاری گسترده در اکثر مشاغل طبقه متوسط هستند.
تصور وجود یک راه میانه – که در آن پذیرش هوش مصنوعی تدریجی باشد، کارگران بهآرامی تغییر شغل دهند و سرمایهگذاران بازدهی معقولی کسب کنند – یک خیالپردازی حسابداری است. اعداد و ارقام چنین چیزی را مجاز نمیشمارند. وقتی ۴۰۰ میلیارد دلار در سال هزینه میشود، شرطبندی بر روی پیشرفت ثابت نیست، بلکه قمار بر روی یک تحول تاریخی سریع است. سناریوی حباب بسیار سادهتر و مستقیمتر است: اگر فناوری به اندازه کافی سریع بازدهی ندهد، رشد درآمد متوقف میشود و سرمایهگذاران بهسرعت متوجه میشوند که محاسبات درست از آب در نمیآید. در آن صورت، حباب خواهد ترکید و سرمایهگذاران متحمل ضرر خواهند شد. اقداماتی مانند اخراجهای گسترده اخیر متا در تیم هوش مصنوعی خود، میتواند به عنوان یک هشدار اولیه (canary in the coal mine) عمل کند و نشان دهد که شرکتهای هوش مصنوعی ممکن است در حال درک پایان این رونق باشند.
تاریخ پیشنمایشی تلخ از آینده ارائه میدهد. سقوط بخش مخابراتی در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲، صدها میلیارد دلار از ارزش بازار را از بین برد؛ اما انتظار میرود ترکیدن حباب هوش مصنوعی بسیار عظیمتر باشد. سرمایه بیشتری به کار گرفته شده، شرکتهای بیشتری درگیر هستند و بخش بزرگتری از بازار بر اساس این داستان شکل گرفته است. پیامدهای این فروپاشی تنها به سهام فناوری محدود نخواهد شد؛ هزینههای زیرساخت هوش مصنوعی در حال حاضر چنان جزء بزرگی از رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) است که فروپاشی آن در اقتصاد گستردهتر موج میزند و ما را درگیر رکود اقتصادی (recession) خواهد کرد. این رونق هوش مصنوعی در این مقیاس، هرگز پایدار نبوده است.
سرمایهگذاری دایرهای (Circular Financing) که در اینجا به آن اشاره شد، اغلب به وضعیتی اشاره دارد که در آن شرکتها برای تامین مالی خود یا مشتریان خود به یکدیگر متکی هستند. به عنوان مثال، در حباب داتکام، شرکتهای مخابراتی پول را از یکدیگر قرض میگرفتند تا تجهیزات بخرند، یا شرکتهای نرمافزاری به مشتریان خود پول قرض میدادند تا محصولات آنها را خریداری کنند. در اکوسیستم هوش مصنوعی، این مفهوم میتواند به شرکتهای بزرگ فناوری اشاره داشته باشد که سرمایههای هنگفتی را به استارتآپهای کوچکتر هوش مصنوعی (مانند OpenAI) تزریق میکنند، در حالی که خودشان در حال ساخت زیرساختهای لازم برای آن استارتآپها (مانند مراکز داده و GPUها) هستند. این چرخه مالی، ریسک را افزایش میدهد، زیرا ارزش کل اکوسیستم به جای سود واقعی، بر اساس هزینهها و خوشبینیهای متقابل باد میشود. اگر یک نقطه از این زنجیره ضعیف شود یا یکی از شرکتها از تامین مالی دایرهای خارج شود، کل ساختار میتواند فرو بریزد.
• جمعبندی :
هنگامی که سالانه صدها میلیارد دلار صرف زیرساخت میشود، نمیتوان به سادگی سالها منتظر پذیرش ارگانیک ماند؛ هزینههای عملیاتی جاری بهتنهایی، نیاز به کسب درآمد سریع و فوری را تحمیل میکنند. تنها سناریوی واقعبینانهای که میتواند شکاف درآمدی را ببندد، این است که بازیگران اصلی مانند OpenAI، Anthropic و گوگل هوش مصنوعی را به مرحلهای برسانند که بخشهای قابل توجهی از مشاغل یقه سفید را جایگزین کند. در حقیقت، این رونق هوش مصنوعی در این مقیاس، هرگز پایدار نبوده است.

———————————————————————————
• نکات کلیدی:
- هزینه سرمایهگذاری: ۴۰۰ میلیارد دلار در ۲۰۲۵ (تا ۲۰۳۰ به ۲ تریلیون دلار سالانه میرسد).
- ریسک اصلی: شکاف عظیم بین هزینه و درآمد؛ پذیرش AI هنوز ارزش اقتصادی ایجاد نکرده است.
- شباهت تاریخی: متکی بودن بر تامین مالی دایرهای (Circular Financing) که شاخصه حباب داتکام بود.
- فشار زمان: طبیعت سرمایهبر AI اجازه صبر برای پذیرش ارگانیک را نمیدهد.
- استهلاک سریع: زیرساختهای AI (GPUها) به دلیل پیشرفت سریع مدلها، با سرعت بالایی منسوخ میشوند.
- تنها راه بقا (از نظر تحلیلگران): جایگزینی سریع و گسترده مشاغل یقه سفید برای جذب ارزش اقتصادی.
- پیامد فروپاشی: رکود اقتصادی گسترده به دلیل سهم بزرگ هزینههای زیرساخت AI از رشد تولید ناخالص داخلی.
• نکات تکمیلی:
-
هزینههای فعلی AI بهمراتب بالاتر از ۱۲۱ میلیارد دلار هزینهکرد در اوج حباب مخابراتی سال ۲۰۰۰ است.
- اخراجهای گسترده متا در تیم AI خود، میتواند نشانهای از درک شرکتها نسبت به ناپایداری رونق باشد.
-
شرکتهای بزرگ درگیر در یک مسابقه تسلیحاتی (Arms Race) قفل شدهاند.
• نتیجه گیری
تحلیل ارائهشده، یک روایت ضروری و سختگیرانه در برابر خوشبینی غالب در بازار AI است. این رونق در مقیاس کنونی، بر اساس دادههای مالی، پایداری ندارد مگر اینکه هوش مصنوعی به سرعت به یک نیروی تخریبی در بازار کار تبدیل شود. طبیعت سرمایهبر و استهلاک سریع زیرساختها، این بازیگران را مجبور به انجام یک قمار بزرگ برای یک تحول سریع و تاریخی کرده است. اگر این تحول با سرعت مورد نیاز اتفاق نیفتد، بازار با شوکی مواجه خواهد شد که فراتر از سقوط داتکام است و میتواند اقتصاد کلان جهانی را به سمت رکود سوق دهد.
• پرسشهای تحقیقاتی بیشتر:
-
سهم دقیق هزینههای تامین مالی دایرهای در میان ۴۰۰ میلیارد دلار هزینه زیرساخت در سال ۲۰۲۵ چقدر است؟
- با فرض وقوع حباب، کدام یک از شرکتهای بزرگ فناوری (Big Tech) بیشترین آسیب را خواهند دید و کدام یک به دلیل تنوع درآمدی (مانند آمازون و گوگل) بهتر میتوانند این شوک را جذب کنند؟
- آیا رشد بهرهوری ناشی از AI که تدریجی است، میتواند به سرعت توسط شرکتهای بزرگ به درآمد تبدیل شود تا شکاف مالی را کاهش دهد؟
-
آیا دولتها و نهادهای نظارتی میتوانند مداخلاتی برای کاهش ریسک سیستمیک ناشی از این مسابقه تسلیحاتی پرهزینه انجام دهند؟
• سخن پایانی نویسنده :
این مقاله شجاعانه به مهمترین پرسش زمانه پاسخ میدهد: آیا میتوانیم یک کیک را داشته باشیم و آن را بخوریم؟ خیر. نمیتوانیم هم میلیاردها دلار هزینه کنیم، هم انتظار بازدهی سریع داشته باشیم و هم نگران جایگزینی مشاغل نباشیم. اعداد به ما دروغ نمیگویند. اگر قرار است هوش مصنوعی به یک سرمایهگذاری ارزشمند در این مقیاس تبدیل شود، باید در مقیاسی عظیم بازدهی ایجاد کند، و این بازدهی تنها از طریق افزایش بهرهوری با حذف نیروی انسانی محقق میشود. این رونق AI در واقع یک معامله پنهان بزرگ است: پذیرش ریسک اقتصادی برای دریافت تحول. تحلیلگران به درستی هشدار میدهند که این معامله به سرعت در حال رسیدن به نقطه سربه سر است.
منبع : به گزارش timesofindia








